میلیونر آنی کتاب دیگری از مارک فیشر به ترجمه امیر احسان رضایی که در ۱۲۵ صفحه توسط انتشارات مهرگان منتشر شده است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم : جوان با ماشین به سمت خانه دولتمند آنی حرکت کرد و پس از رسیدن به خانه وی معرفی نامه را به نگهبان داد و وارد عمارت شد. پس از ورود مستخدمی بسیار خوشپوش از او پرسید: آیا میتوانم کمکتان کنم؟ – میخواهم دولتمند آنی را ببینم. – او در حال حاضر نمیتوانند شما را ببینند. لطفاً در باغ منتظر شوید. جوان وارد باغ شد که بسیار زیبا و دلگشا بود. در باغ، باغبانی حدوداً هشتاد ساله توجهش را جلب کرد. وقتی جوان نزدیک او شد. باغبان از کار دست کشید و با لبخندی به او خوشامد گفت. چشمانی آبی، درخشان و شاد داشت. – با صدایی دوستانه پرسید: برای چه به اینجا آمدهای؟ – آمدهام دولتمند آنی را ببینم. – باغبان از او پرسید: آیا یک ۱۰ دلاری داری؟ – جوان در حالی که سرخ شده بود گفت: این تمام پول همراه من است. – عالیست فقط به همین مقدار احتیاج دارم. – اما پولی برای برگشت به خانه ندارم. – مگر میخواهید امروز به خانه برگردید؟ – جوان که گیج شده بود پاسخ داد: نمیدانم تا میلیونر آنی را نبینم، نمیخواهم از اینجا بروم. – اگر امروز به این پول نیاز نداری، چرا در قرض دادنش اکراه داری؟ شاید فردا میلیونر شوی! جوان با تردید پول را به باغبان داد. – باغبان لبخند زد و گفت: بیشتر مردم میترسند چیزی بخواهند و زمانی که چیزی را میخواهند، به اندازه کافی اصرار نمیورزند. این خطاست.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.