هفته ها، ماه ها و سال ها گذشتن. مردم رویای زندگی روی سطح ماه و خورشید رو می دیدن. رویای قصرهایی که روی ابرها ساخته شده بود، رویای بچه هایی که هیچ وقت گریه نمی کردن و همین طور که مردم هرشب این رویاها رو توی خواب می دیدن، پادشاهشون هرشب بخشی از شهر رو پاک کرد. یه شب یکی از پارک ها ناپدید شد. یه شب، تپه ای که بهترین دید رو به شهر داشت ناپدید شد. خیابون ها و بعد خونه ها شروع به ناپدید شدن کردن. به زودی آدم هایی که از این ناپدید شدن ها شکایت می کردن هم ناپدید شدن…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.