Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Post Type Selectors
Filter by Categories
بیوگرافی
گردشگری
حراج

کتاب شکارگاه

۵۰,۰۰۰ تومان ۴۵,۰۰۰ تومان

موجودی: 2 در انبار

کتاب شکارگاه اثر آنتوان چخوف با بهترین ترجمه آلک خاچاطوریان که توسط انتشارات بهنود در 271 صفحه منتشر شده است را می توانید با تخفیف 10 درصد از وبسایت sbjust تهیه فرمایید.

آنتوان پاولوويچ چخوف نويسنده بلندآوازه روسي در۱۸۶۰ در خانواده‏اي فقير در روسيه به دنيا آمد و پس از اتمام تحصيلات پزشكي به طبابت پرداخت. ولي اين روال چندان طول نكشيد و با انتشار نوشته‏هايش از نوزده سالگي، چنان مورد استقبال قرار گرفت كه از طبابت دست كشيد و كار نويسندگي و ادبيات را دنبال كرد. چخوف طبعي روان و نبوغ درخشاني در زمينه نويسندگي داشت و در داستان‏هاي خود، پستي‏هاي طبع آدمي را به سختي مورد انتقاد قرار مي‏داد. وي در صنعت ايجاز و خلاصه‏ نويسي و هنر داستان نويسي و نگارش داستان‏هاي كوتاه قدرتي شگرف و در خلق شخصيت‏هاي جالب، مهارتي بسزا داشت.

 

آنگونه که راوی نقل می‌کند کتاب شکارگاه عنوان دست نوشته ای است که یک نویسنده ناشناس از یک ناشر در مسکو خواهش میکند آن را بخواند . روایتگر با خواندن آن موافقت می‌کند و نویسنده می‌گوید سه ماه دیگر باز می‌گردد تا نظر ناشر را در خصوص دست نوشته جویا شود .
در این دست نوشته که بدنه اصلی کتاب را تشکیل می دهد راوی یک مامور قضایی در یک منطقه روستایی است . کنت الکسی رفیق و هم پیاله او در املاک نزدیک او با یک ضابط دادگستری به نام اوربنین و نیکلای افیمچیچ خرده فروشی که دچار جنون شده زندگی می کند . اولگا دختر نیکلای نیز در همان ملک زندگی می کند و در یک مثلث عشق وارد می شود که دو پهلوی آن مامور قضایی و اوربنین است .

 

 

 

 

2 در انبار

تعداد:
مقایسه
نویسنده

آنتوان چخوف

مترجم

آلک خاچاطوریان

ناشر

بهنود

موضوع

رمان

قطع

رقعی

نوع جلد

شومیز

تعداد صفحه

271

سال چاپ

1399

نوبت چاپ

سوم

شابک

9786007511343

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب شکارگاه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ممکن است بپسندید …

زندگی من

0 از 5
0امتیاز
۳۰,۰۰۰ تومان

زندگی من

0 از 5
0امتیاز
۳۰,۰۰۰ تومان
من بیرون نمی‌آمدم، پشت میز او پهلوی گنجه کتابش می‌نشستم، گنجه‌ای که پر از کتاب‌های روستایی بود، کتاب‌هایی که آن‌قدر در نظرش عزیز بود و حالا بی‌حال افتاده با حالتی غم‌زده به من می‌نگریستند. ساعت‌های متمادی که زنگ هفت و...