خلاصه داستان
جورج اورول در کتاب ۱۹۸۴ مرز میان این دو جامعه آرمان شهر و پاد آرمان شهر را به تصویر میکشد. در داستان کتاب چیزی به نام آرمان شهر وجود ندارد و حتی اگر در کتاب ۱۹۸۴ آرمان شهر وجود داشته باشد، خصوصیات آن به قدری منفور است که با مفاهیم آرمان شهر کاملا مغایرت دارد. در دنیایی که نویسنده به تصویر کشیدهاست سه کشور قدرتمند و در عین حال بی رحم دائما در حال جنگ با یکدیگر هستند. این سه کشور به شرح زیر میباشد.
- اوشینیا
- اوراسیا
- ایستیشیا
در این داستان اوشینیا دولت مرکزی است که به شما دستور میدهد چه کاری را باید و چه کاری را نباید انجام دهید. این دولت حتی کارهای شخصی و روزمره شما مانند صحبت با اطرافیان و محل حضور در جامعه را کنترل کرده و برای آن حد و مرز بسیار ناعادلانهای تعیین میکند. هدف این حزب از انجام چنین کارهایی تنها نفع شخصی خودش است و بس. اگر از شما کاری سر بزند که به نفع دولت مرکزی نباشد و یا حتی تصور تنفر از دولت را در ذهن خود بپرورانید شما برای همیشه محو و به اصطلاح بخار خواهیدشد. پس از این کار دیگری هیچ رد و اثری از شما وجود نخواهدداشت که این موضوع تن هر آدمی را به رعشه درمیآورد.
در این کشور مردم بیش از حد به کار و بیگاری گرفته شده و حتی از حقوق طبیعی خود نیز محروم هستند. نیازهای اولیه مردم مانند خوراک، پوشاک و مسکن افراد تامین نمیشود و حتی ابراز احساسات و عشق و علاقه در این دولت ممنوع است! در این دولت هیچ چیزی به نفع مردم نیست و تنها به نفع خودشان است و بس. ظاهر شهر و ساختمانها تماما قدیمی و فرسوده است، البته به جز ساختمانهای دولتی! جالب است که شما حتی در این کشور امنیت ندارید و هر آن ممکن است موشک و یا خمپارهای در بالای سر شما منفجر شود و تمام! شاید در سراسر جهان حکومتی همانند اوشینیا وجود نداشته باشد اما درسهای دیگری میتوان از این کتاب گرفت که مصداق بارز آن در بسیاری از دولتها در سراسر جهان مشاهده میشود.
شخصیتهای مهم کتاب
• وینستون اسمیت: وینستون که یکی از اعضای حزب آینده است تفکرات و آرزوهای انقلابی را در سر خود میپروراند.
• برادر بزرگ: برادر بزرگ با این جمله در کتاب شناسانده شده است: برادر بزرگ در همه جا حضور دارد و شما را میبیند.
• اوبراین: هدف اصلی اوبران شستشوی مغزی ویسنتون است. اوبراین به دروغ خودش را یکی از اعضای گروه برادران معرفی میکند در حالی که نقشه شومی برای وینستون در سر دارد.
• جولیا: جولیای زیبا معشوقه وینستون است و ادعا میکند که با بسیاری از اعضای حزب سر و سری داشته است.
همانگونه که گفتهشد، وینستون شخصیت اصلی کتاب است که در وزارت حقیقت مشغول به کار بوده و به نوعی کارمند حزب به حساب میآید. وینستون با وجود اینکه کارمند این حزب است از آن به شدت تنفر دارد. وی در ادامه با شخصی به نام جولیا آشنا میشود و با او یک رابطه سری و در عین حال عاشقانه برقرار میکند. نکته جالی که وینستون متوجه آن میشود این است که هم او و هم جولیا هردو ار این حزب و فعالیتهای آن تنفر دارند!
۳ شعار اصلی حزب
• جنگ صلح است.
• آزادی بردگی است.
• نادانی ناتوانی است.
جملات زیبایی از کتاب ۱۹۸۴
• بهترین کتابها آنهایی هستند که به شما چیزی را میگیوند که قبلا میدانستید.
• واقعیت تنها در ذهن انسان است و نه هیچ کجای دیگر.
• اگر قصد دارید رازی را نگهدارید باید آن را از خودتان هم پنهان کنید.